شوشان ـ شهرام گراوندی :در روزهایی که نفس کشیدن در بسیاری از شهرهای ایران به یک کار پر خطر تبدیل شده، یکبار دیگر انگشت انتقادها به سوی خوزستان و مسوولانش نشانه رفته. از استاندار تا مدیران محیطزیست استان، زیر ذرهبین هستند؛ انگار گرد و خاک با تصمیمات اداری در اهواز و آبادان و ماهشهر ساخته و پرداخته شده!
اما واقعیت پیچیدهتر و تلختر است. گرد و غبار نه پدیدهای محلی، بلکه بحرانی ملی و حتا منطقهایست. اخبار رسمی نشان میدهد که فقط طی دو روز گذشته، ۱۶ استان کشور با آلودگی شدید هوا و طوفان گرد و غبار دستبهگریبان بودهاند. ( روزنامه ایران. شماره ۸۷۱۶ ).
وضعیتی که نشان میدهد با مسالهای فراتر از مدیریت استانی مواجهیم؛ یک بحران ساختاری در حکمرانی منابع طبیعی، تعاملات منطقهای و نگاه ملی به محیطزیست.
مسأله فقط خوزستان نیست
آلودگی هوا در خوزستان – بهویژه منشأ طبیعی و غیربومی گرد و غبار – بیش از دو دهه است که زندگی مردم را مختل کرده. اما مهم است که این واقعیت را دقیقتر ببینیم: بسیاری از کانونهای تولید گرد و غبار، خارج از مرزهای ایران قرار دارند. بیابانهای عراق جنوبی، اراضی خشکیده کویت، مناطق بیگیاه در مرزهای عربستان، همه بخشی از منشأهای گرد و خاکی هستند که با بادهای غربی به ایران میرسند.
در این میان، خوزستان خط مقدم این میزبانی ِ ناخواسته و آزارنده است. خوزستان اولین جاییست که ریزگردها به آن هجوم میآورند. نه بهدلیل ضعف مدیریتی در استان، بلکه بهخاطر موقعیت جغرافیاییاش. استانی که پیشانی ایران است در برابر توفانهای ناشی از تخریب محیطزیست منطقه طی سالهای سال استخراج نفت و مکیدن شیره ی زمین توسط شرکت های بزرگ و کارتل ها و تراست های بین المللی نفت.
خشک شدن هورالعظیم؛ یک فاجعه فراموششده
در کنار عوامل خارجی، نباید نقش تخریب منابع داخلی را هم نادیده گرفت. خشک شدن تالاب هورالعظیم – یکی از مهمترین تالابهای غرب کشور – یک فاجعه اکولوژیک بود که تبعاتش همچنان ادامه دارد. این تالاب، نقش کلیدی در کنترل گرد و غبار و تنظیم اکوسیستم منطقه داشت. امروز که آب آن در برابر نفت و سد و خطای برنامهریزی معاوضه و از بین رفته است، زمینهای خشکیدهاش خود به منبع گرد و غبار بدل شدهاند.
آیا این خطا فقط خطای خوزستان است؟ آیا آبگیری یا خشککردن تالابها، تصمیمی استانی بود؟ بدون تردید خیر. ما با تصمیمات کلان در سطح وزارتخانهها و طرحهای بزرگ ملی طرفیم که اثراتشان بهمرور در سطح استانها هویدا شده.
عراق و عربستان و کویت؛ همسایگانی با بحران مشترک
اگر کسی هنوز شک دارد که گرد و غبار فرامرزی است، کافیست نگاهی بیندازد به وضعیت این روزهای کشورهای همسایه. عراق، که سالهاست جنگ و بیثباتی، ساختار محیطزیستیاش را متلاشی کرده، این روزها خود قربانی گرد و خاک شده. کویت بارها مدارس و ادارات را بهدلیل همین پدیده تعطیل کرده. عربستان هم در حال اجرای طرحهای بیابانزدایی و کاشت کمربند سبز برای مقابله با همین تهدید است.
یعنی ایران تنها نیست؛ اما اگر همکاری نکند، تنها میماند. بدون رایزنی جدی و مستمر با این کشورها، هر اقدام داخلی نصفهکاره و ناکارآمد خواهد بود.
راهحل چیست؟ چند پیشنهاد مشخص
تدوین سیاست ملی گرد و غبار: لازم است دولت، «سند ملی مقابله با ریزگردها» را با رویکرد بیندستگاهی تدوین و اجرا کند. مسوولیتها روشن شود، بودجه مستقل اختصاص یابد و نهاد ناظر تعریف شود.
احیای تالابهای مرزی: بهویژه هورالعظیم و شادگان، که نقش حیاتی در مهار گرد و خاک دارند. مدیریت علمی و روزآمد منابع آب انتقال منطبق بر منطق اکوسیستمی و نه رایزنی های سیاسی!، اولویتبندی حقآبه محیطزیست، و توقف پروژههای مخرب نفتی در بستر این تالابها ضروری است.
توسعه پوشش گیاهی مناطق بحرانی: کاشت گونههای مقاوم به شوری و کمآبی، ایجاد بادشکنهای طبیعی و پایداری بودجه پروژههای بیابانزدایی، باید جدی گرفته شود.
رایزنی منطقهای با کشورهای همسایه: تشکیل کمیته مشترک چهارجانبه ی ایران، عراق، کویت و عربستان برای هماهنگی در مدیریت بیابانزایی و پدیده گرد و غبار. این موضوع باید در سطح وزرای خارجه و محیطزیست مطرح شود و وارد دیپلماسی رسمی منطقهای شود.
پیشنهاد می شود، استانداری خوزستان میزبان نشست های چهار جانبه ی کمیته مشترک ایران، عراق، کویت و عربستان باشد و اقدامات اولیه با میزبانی خوزستان صورت بپذیرد.
اطلاعرسانی و آگاهیبخشی عمومی: جامعه باید بداند که منشأ گرد و غبار، فراتر از عملکرد یک مدیر یا استاندار یا حتا دولت است. آموزش، مشارکت اجتماعی و رسانهای کردن نگاه ملی و علمی به موضوع، کلید موفقیت است.
خوزستان در بحران تنها نیست. اما وقتی همه فقط خوزستان را درگیر مساله می دانند، بقیه کشور از مسوولیت شانه خالی میکند. بحران محیطزیست، نه استانیست، نه جناحی، نه موقتی. این یک چالش ملی و منطقهای است که باید با حقیقت، عقلانیت و مشارکت جمعی بهسراغش رفت. نفس کشیدن، حق همه است؛ چه در اهواز، چه در ارومیه و چه در اصفهان و یزد و تهران.